درباره كتاب 'تولستوی و مبل بنفش':
پس از مرگ خواهرش، نینا سنکویچ هر روز غمگین است. او که مادر چهار فرزند است، سر خودش را با فعالیتهای روزمره گرم نگه میدارد اما غم دست از سرش برنمیدارد. در سالگرد تولد چهلوششسالگیاش نینا تصمیم میگیرد به کتابخواندن پناه ببرد. او به مدت یکسال هر روز کتاب جدیدی را کشف میکند و از خواندن برای درمان افسردگی خود استفاده میکند.
این کتاب خاطرات او در این دوره یکساله است و در آن توضیح میدهد که چطور با "خواندن" توانسته از یکی از سختترین مراحل زندگیاش عبور کند.
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"در سپتامبر 2008 من و همسرم، جک به تعطیلات آخر هفته رفتیم و چهار فرزندمان را به خانواده من سپردیم تا مراقبشان باشند. ما با ماشین از حومه کنتیکت به سمت سواحل لانگآیلند اقیانوس اطلس راندیم. یک تخته موجسواری داشتیم که آن را محکم به سقف ماشین بسته بودیم و یک دوچرخه که بهزور در صندوقعقب روی چند ساک پر از لباس و کتاب که برای سفر سهروزهمان کافی بود، چپانده بودیم. سفر آخر هفته ما هدیه من بود به جک به مناسبت پنجاهمین سالگرد تولدش، اسمش را در یک کارگاه موجسواری پیشرفته نوشته بودم، برای خودمان اتاقی در هتلی دورتر از جاده مونتاک گرفته بودم و برای شام با زرنگی در رستورانی معروف که راهپیداکردن به آن خیلی مشکل بود جا رزرو کرده بودم ..."