درباره كتاب 'کتاب روزهای مرده':
پنج روز کیمیاگری و شرارت و شکوه گوتیک. روزهای بین کریسمس و سال نو روزهای مردهاند، در این روزها اشباح اینسو و آنسو میروند و جادو درست زیر سطح زندگی، بیصبرانه وول میخورد. اتفاقهای زیادی میتوانند توی روزهای مرده بیفتند. وقایع این داستان در شهری تاریک و خطرناک و زمینهایی یخزده و روستایی میگذرد. در زمان و مکانی دور از ما؛ و روایت مسحورکنندهای است از قدرت، مبارزه و جادوهای خطرناک. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"تاریکی.
دو ساعت مانده به نیمهشب.
پسر توی جعبه نشسته بود.
در فضای تنگ و تاریک داخل اتاقک نشسته بود و مثل همیشه پاهایش زیر بدنش خواب رفته بودند. از بالای سرش، صدای ولرین را میشنید که نمایشش را پیش میبرد. صدا به حدی ضعیف بود که انگار از جای خیلی دوری به گوش میرسید و پسر سعی میکرد بفهمد به کجای نمایش رسیده است. خوب نبود علامت را نشنود. اصلا خوب نبود. اما پسر میدانست که لازم نیست نگران باشد. قبلا عادت داشت مراحل رسیدن به علامت را بشمرد و همیشه جایی قاتی میکرد، اما باز هم، نیازی به این کار نبود، علامت به اندازهی کافی واضح بود ..."