متن نامه با این جملات آغاز میشود:
"سیمین عزیزم عیدت مبارک، حالا که قرار است سنتها حفظ شود هرچند یا در اصل بیمعنی بودهاند یا بعدها حوادث آنها را، هرچند هم موقتی، بیمعنی کرده است. اما این نامه را برای تبریک عید نمینویسم. سال پیش نمیدانم چندم چه ماهی بود که برایت نامهیی فرستادم و تو بعد از شش ماهی پاسخ آن را دادی. از آن زمان شاید شش ماهی گذشته است. اما این تاخیر برای مقابله با آن تاخیر نبوده است، و حالا که مینویسم برای این است که کسی به من گفت که تو داری میروی به آمریکا، و من به خودم گفتم چرا سر راه نیایی اینجا که بعد از بیست سال باز همدیگر را ببینیم. حضرت فرمود "... کز این دوراهه منزل چون بگذریم دیگر نتوان بههمرسیدن." که البته برحسب سیاق روزگار اگر هم نتوان بههمرسیدن سر مویی از چیزی کسر نمیشود اما در این زمینه خود آدم است که مطرح است نه پنجهزار میلیون آدمهایی که در همین لحظه در دنیا هستند و بیشمار هزارمیلیونهایی که بعد خواهند بود و دانسته نیست که چگونه خواهند بود ..."