درباره كتاب 'من و اتاقهای زیر شیروانی':
راوی داستان، دختری است که خانوادهاش او را به خارج از کشور فرستادهاند تا تحصیل کند. او قرار بوده در رشته پزشکی تحصیل کند اما به رشتهی ادبیات کودک رو آورده و ... برای گذران زندگی در تنها مردهشورخانهی مسلمانها در شهر پاریس مشغول به کار میشود. راوی در مجتمعی زندگی میکند که ساکنان آن از ملیتها و فرهنگهای گوناگون هستند. آمریکایی، اسپانیایی، پرتغالی، آفریقایی و ... نعیم که افعانی است. راوی از افغانیها متنفر است، بنابراین از هر فرصتی استفاده میکند تا "حال نعیم را بگیرد" و ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"پدرم در نامههایش مینوشت: "بابا! نگران خرج تحصیلت نباش. شده کت تنم را بفروشم، خرجتو میدم." و من از خودم میپرسیدم مگر کتی که به تن پدرم هست چقدر میارزد؟ وقتی خیالش از بابت تامین مخارج راحت میشد، میرفت سر انتخاب رشته و بدون حضور من، فهرست مورد نظر را تنظیم میکرد. فهرستی که از پزشکی شروع میشد و به پزشکی هم ختم میشد: چشمپزشکی، دندانپزشکی، روانپزشکی، دامپزشکی، حتی پیراپزشکی که نه خودش میدانست چیست و نه من. اگرچه دانستن من طبق معمول اهمیتی نداشت. بعد، از ارزش ریال در مقابل دلار و پوند و فرانک و ین و لیر و ... مینوشت که در حال سقوط آزاد بود و در پایان نامه باز هم جریان فروش کت را یادآوری میکرد ..."