درباره كتاب 'دختر سروان':
داستان در دوره کاترین دوم میگذرد. نجیبزادهای جوان به همراه گماشتهاش به پاسگاهی دورافتاده اعزام میشود تا در آنجا خدمت کند. در آنجا او و دختر فرمانده پاسگاه به هم علاقمند میشوند. اما در این میان شورشیانی به پاسگاه حمله میکنند و پرسنل نظامی را به گروگان میگیرند …
مترجم در مقدمه کتاب توضیح میدهد: "خواننده عزیزم، آنچه پیش روی تو است یکی از نخستین آثار نثر تاریخی روسیه و مشهورترین آنهاست؛ نخستین رمان تاریخی روسی، زیر قلم بزرگترین نویسنده روس. این نهصرفا یک اثر تاریخی مهم، که شاهکار نثر روسیه است، شاهکار یک نابغه که برای نخستینبار در زبان روسی از انسانی معمولی با زبانی متداول و مردمی سخن میگوید، و همزمان آن را تا منتها درجه زیباشناسی بر میکشد.
خواننده مهربان، در قدم اول پیشنهاد میکنم قیاس را کنار بگذاری! در اینجا تعریف رمان، از نظر کمی و کیفی، با آن شکل استانداردی که از این ژانر در ذهن داری و با آن رمانهای چندوجهی داستایفسکی و تالستوی که با شیوهای اروپایی نوشته شدند بهشدت تفاوت دارد! اینجا سرآغاز همه آغازها در ادبیات روسی است ..."
داستان با این جملات آغاز میشود:
"پدر من - آندری پیتروویچ گرینیوف - در جوانی پیش کنت مینیخ خدمت کرد و بعد هم در هزار و هفتصد و ... با درجه سرگردی به بازنشستگی رسید و از همانموقع در دهشان - سیمبیرسک - ساکن شد و دوشیزه آفدوتیا واسیلییونا را، که دختر یک نجیبزاده فقیر مال همانجا بود، به عقد خود درآورد.
ما نه تا بچه بودیم که همه خواهربرادرهام در اوان کودکی به رحمت خدا رفتند. مادرجان هنوز من را در شکم داشت که به لطف شاهزاده ب ... - سرگرد گاردی که یکی از اقوام نزدیکمان بود - اسمم را به عنوان گروهبان در هنگ سیمیونافسکی جازدند. حالا اگر برخلاف انتظار، مادرجان دختر میزایید، آنوقت پدرجان خبر فوت گروهبان مفقودشده را به آنجا که لازم بود میرساند و قضیه هم به همینجا ختم میشد. من از قرار معلوم تا پایان تحصیلاتم در مرخصی به حساب میآمدم ..."