درباره كتاب 'موسای میکلآنژ':
... کتاب موسای میکل آنژ را پدیدآورندگان و دوستداران هنر و ادبیات، در صورت صبوری در برابر برخی دشوارفهمیهای احتمالی، جذاب خواهند یافت، چرا که پیوند میان روانشناسی و ادبیات و هنر بر بسیاری پوشیده نیست. هر یک از اینها، از جنبهای، سرگشته و کنجکاو هزارتوی پنهان ذهن آدمی و روابط اجتماعی او هستند و به دستاوردهای هم سرک میکشند. در مقاله "رساله میکل آنژ" فروید تندیس میکل آنژ از حضرت موسا را تفسیر و تحلیل میکند، و ما را با مثلثی از نگاهی چند سویه، مشاهدههایی موشکافانه، ژرفانگر، و متواضعانه روبهرو میکند؛ گسترهای که لااقل معنای بیننده یا خواننده فعال و خردمند عصر جدید را برایمان معنا میکند، و از سادهاندیشی و چهبسا ولنگاریهایمان در نقد و قضاوت میکاهد ... نگاه کردن مسئله است، و لذت بردن از اثری هنری مستلزم لذتی مداوم از آگاهی است؛ آگاهانه باید دید. چیزی که اینجا فروید با روشی اندیشمندانه آن را در دسترس میگذارد ... (برگرفته از معرفی کتاب در فصلنامه "نگاه نو"، شماره 100، زمستان 1392، نوشته فهیمه محفوظ)
مقاله "خالق اثر ادبی و خیالپردازی" با این جملات آغاز میشود:
"ما دگراندیشان همیشه کنجکاو بودهایم بدانیم که این شخصیت منحصر بهفرد خالق آثار ادبی، موضوعات خود را از کجا بیرون میکشد. به عنوان مثال: آیا از تخیلات خویش سئوالی که کاردینال از آریوست پرسید - و راز موفقیتاش با این موضوعات که ما را آنقدر تحتتاثیر قرار داده و هیجاناتی در ما بهوجود آورد که حتی به ذهنمان هم خطور نمیکرد چه بود؟ در این مورد حتی وقتی از بهوجود آورنده اثر توضیح بخواهیم آگاهیهای چندانی در اختیارمان قرار نمیگیرد. بهعبارتی اطلاعات قانعکنندهای به ما نمیدهد، بلکه توجه ما را روی موضوع جلب میکند و بدیهی است این توجه باعث نمیشود که بهترین دیدگاه را روی شرایط انتخاب موضوع شعر و مبنای هنر شاعرانه پیدا کنیم و بههیچ وجه باعث نمیشود ما هم قادر به خلق اثری ادبی بشویم.
کاش دست کم میتوانستیم استعدادی در خود یا امثال خود کشف کنیم که بهنوعی نزدیک با خلق اثری ادبی باشد! با بررسی موضوع میتوانیم امیدوار باشیم زمینه اولیه این خلاقیت را بهدست آوریم ..."