درباره كتاب 'فرزند ایران: داستانی بر پایه سرگذشت فردوسی':
نویسنده در کتاب حاضر در روایتی داستانی به مطالعه زندگی "ابوالقاسم فردوسی" خالق شاهنامه پرداخته است. این روایت از تولد، نوجوانی و جوانی فردوسی آغاز میشود و با توضیح چگونگی سروده شدن داستان "بیژن و منیژه" ادامه مییابد. آنگاه این روایت با شرح چگونگی سروده شدن داستان "رستم و اکوان دیو"؛ "رستم و سهراب" و از همه مهمتر سرودن شاهنامه دنبال میشود. این روایت با بیان مرگ فردوسی پایان میپذیرد.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"آنروز، دربار غزنه را جنب و جوشی بسیار فراگرفته بود. همگان در تکاپوی رفتوآمد بودند؛ تو گویی جشنی بزرگ میبایست برگزار میشد یا رخدادی رشته از گذار یکنواخت و همیشگی روزها میبایست میگسیخت. در گوشهای از تالار پهناور بار که هر بینندهای را، از شکوه و شگرفی زیبایی خود به شگفت میآورد و نمودهایی گونهگون از هنر دلپسند و کممانند ایرانی آن را به شیوهای دیگرسان آراسته بود، نگاه خیره او را به خود درمیکشید و بیننده فسونزده را خواهناخواه به درنگ و ژرفکاوی و باریکنگری برمیانگیخت، مردی ایستاده بود؛ مردی بالابلند و شکوهمند که جامه دهگانان خراسانی را در برداشت و فروغ خرد و دانایی از چهره رخشان و مهرافروزش برمیتافت، بهگونهای که هرکس او را میدید، فر و فروز فرزانگی و فرهنگ ایرانی را، در او آشکارا بازمییافت و به ناگزیر، وی را بزرگ میداشت ..."