درباره كتاب 'وزن چیزها: فلسفه و زندگی خوب':
هیچ چیز تا ابد برجای نمیماند. پروژهای که سراسر سال را روی آن کار کردهاید مثل برق تکمیل و فراموش میشود. روزی خواهید رفت، همراه با فرزندان و فرزندان فرزندانتان. حتی یک کتاب، یک اثر هنری بزرگ، یا یک نظریهی مهم پفی میکند و در تاریکی محو میشود. این که همه چیز روزی بهپایان میرسد، چه تفاوتی در وضعیت ما ایجاد میکند؟ تقریبا همه در زندگی خود لحظهای را تجربه میکنند که به نظر میرسد گذرا بودن با بیمعنا بودن مترادف است. برای آن که زندگی خوبی داشته باشیم چه چیز را باید هدف بگیریم؟ این سوال بزرگی است که حتی کوشش برای پاسخگویی به آن گستاخانه به نظر میرسد. صرفنظر از این که کدام شرایط فردی در وهلهی اول ما را به فکر کردن وادار میکند، بررسی وضعیت خاص ما در زندگی به تاملاتی در بارهی خوب و بد، ممکن و ناممکن، و اولویت بالا و پایین منجر میشود. این کتاب، در پرتو آنچه در این باره گفته شده، آنچه میتوانست گفته شود، و آنچه در برابر شاهد و برهان به بهترین وجه پاسخ میدهد، همهی این مسائل را بررسی میکند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
مقدمه کتاب با این جملات آغاز میشود:
"ما هر روز زندگیمان را بررسی نمیکنیم. بعضی از شادترین لحظاتمان هنگامی اتفاق میافتد که بههیچوجه در حال و هوای بررسی چیزی نیستیم. به فرزندتان نگاه میکنید، از قلهی یک کوه به اطراف نظر میدوزید، به اتومبیل نوتان نگاه میکنید، و یا از چیزی بیشترین لذت را میبرید و با خود فکر میکنید: بیش از این هیچچیز نمیخواهم. یا اصلا به چیزی فکر نمیکنید و فقط لذت میبرید.
تامل به دلایل متعدد آغاز میشود. در زادروزهای مهم به این فکر فرومیرویم که آیا در جهت درست حرکت میکنیم. مواجهه با یک بیماری جدی غالبا زمان تامل دربارهی این مطلب است که چهچیز واقعا اهمیت دارد و چهچیز بیاهمیت است. در پایان زندگی ممکن است از خود بپرسید آیا این زندگی همان چیزی بوده است که میخواستهاید ..."