مقدمه کتاب با این جملات آغاز میشود:
"روزگاری بنایم بر این بود که نام این نوشته را بگذارم، مسوولِ سهلتی! یا دستکم تقدیمش کنم به مسوولان سهلتی ... و مسوول سهلتی را برساخته بودم از عبارت مسوول دو لتی. با این توضیحات …
که اولا مسوول سهلتی را دقت کنیم که هفت قرآن به میان، با مسوول صلتی اشتباه نشود. و مگر میشود مسوول، اهل صله و پاداش و زیرمیزی و رومیزی باشد؟
در ثانی هر مسوولی اصولا دری است به سوی بهشت! بعضی از مسوولان، درشان دو لت دارد، دو لتی هستند و بعضی دیگر سهلتی؛ وسیعتر و فراختر و گشادهتر! و من حسبِ اتفاق با مسوولانِ سهلتی، همانها که بابِ بهشتشان سه لت دارد و فراختر است، حرفها دارم
البته دو لتی و سهلتی را معنا کردم، میماند بهشت، که معنای بهشتِ زمینی البته برای جماعت روشنتر است. بهشتِ آسمانی را که نه کسی دیده است و نه کسی از این جماعت قرار است ببیند؛ بهشتِ زمینی اما جایی است که بیمنت، روزیِ مفت میهند ... چیزی شبیه به همین دور و برِ نفتیِ خودمان …
آنچه مینویسم یک دلنوشتهی فردی است، نه یک مقالهی پژوهشی برای بالا بردنِ حقوقِ استادی و نه یک یادداشتِ سیاسی برای گرم کردنِ تنورِ انتخاباتی. آنچه مینویسم صرفا نوشتهای است برای جوانترها. نه برای همنسلان که اظهار فضلی باشد و نه برای معمران که ابرازِ وجودی باشد …"