درباره كتاب 'دیدار اتفاقی با دوست خیالی':
نویسنده این مجموعه جستارها تاکنون جوایز متعددی برای نگاه تیزبین و پردازش هوشمندانهی مضمون در جستارها و نقدهایش دریافت کرده است. بعضی جستارهای او را چنین ستودهاند که "هر جستارینویسی آرزوی نوشتن متنی شبیه آن را دارد". در کتاب پیشرو مجموعهای از جستارهای گاپنیک گردآوری شده که به برخی از مسائل مهم زندگی مدرن شهری میپردازند. نگاه نو و معمولا غافلگیرکنندهی او به مسائلی که بسیاری از ما روزانه با آنا سروکار داریم، مطالعات فراوانش در حوزهی تاریخ هنر و لحن قصهگویش، خواندن را به تجربهای ارزشمند و دوستداشتنی برای خواننده تبدیل میکند ... (برگرفته از سخن ناشر در ابتدای کتاب)
اولین جستار کتاب با این جملات آغاز میشود:
"دختر سهسالهام اولیویا دوستی خیالی دارد به نام چارلی راویولی. اولویا کودکیاش را در منهتن میگذراند و برای همین دوست خیالیاش، چارلی راویولی، هم اخلاق و رفتارش شبیه مردم منهتن است: در آپارتمانی در تقاطع مدیسون و لنگزینگتون زندگی میکند، شامش مرغ کبابی، میوه و آب است و با اینکه فقط هفتسالونیمه است احساس میکند خیلی "بزرگ" شده و مردم هم بزرگ حسابش میکنند. اما عجیبترین خلقوخوی محلیِ همبازی خیالی اولیویا این است: همیشه سرشلوغـر از آن است که با اولیویا همبازی شود. دخترم تلفن همراه اسباببازی را میگیرد دم گوشش و صدایش را میشنوم که توی تلفن میگوید "راویولی؟ من اولیویام ... اولیویا. میآی بازی کنیم؟ باشه. بهم زنگ بزن. خداحافظ." بعد تق گوشی را میبندد و سر تکان میدهد "همهش میره روی پیغامگیر." یا میگوید "امروز با راویولی حرف زدم." ..."