درباره كتاب 'داستان چگونه کار میکند؟':
در این کتاب سعی میکنم تا بعضی سوالات مهم را دربارهی هنر داستاننویسی مطرح کنم. آیا واقعی (رئال) است؟ یک استعارهی موفق را چگونه باید تعریف کنیم؟ کاراکتر چیست؟ چه زمانی استفاده از جزئیات داستانی عالی صورت گرفته است؟ زاویه دید چیست و چه سازوکاری دارد؟ همدلی تخیلی چیست؟ چرا داستان ما را منقلب میکند؟ این سوالات قدیمی هستند. بعضی از این مسائل در مطالعات اخیر نظریه ادبی و نقد دانشگاهی احیاء شدهاند. اما از اینکه نقد دانشگاهی و نظریه ادبی پاسخ خوبی فراهم آورده باشند، مطمئن نیستم. امیدوارم این کتاب سوالات نظری را مطرح کند اما پاسخش عملی باشد - یا به بیان دیگر، سوالاتِ منتقدها را بپرسد و پاسخِ نویسندگان را بیاورد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"هرچه پنجرههای عمارتِ داستان پرشمار است، درهایش کم است، دو یا حداکثر سه ورودی. یک داستان را میتوانم اولشخص یا سومشخص تعریف کنم، شاید هم دومشخص مفرد یا اولشخص جمع، هرچند از دو نوع آخر، نمونههای موفق کمی وجود دارد. همین و بس. بعید است بهجز اینها، چیز دیگری به روایتکردن شبیه باشد و اگر باشد احتمالا (آن متن) به شعر یا شعر منثور نزدیکتر است.
در حقیقت باید با روایت سومشخص و اولشخص کنار بیاییم. نقل است که بین روایت قابل اعتماد (دانای کل سومشخص) و روایت غیرقابل اعتماد (راوی اولشخص غیرقابلاعتمادی که در پایان داستان، خواننده او را از خودش بهتر میشناسد) تقابلی وجود دارد. مثلا لئون تالستوی را در یکسو داریم و در سوی دیگر هامبرت هامبرت (راوی و کاراکتر اصلی ناباکف در رمان لولیتا) یا زئو کوزینی (کاراکتر اصلی پی.جی.وودهاوس در رمان خدمتکارم جیوز). بعضی فکر میکنند دوران راوی دانای کل به سرآمده است ..."