پیشگفتار کتاب (به قلم سیمون کریچلی) با این جملات آغاز میشود:
"کتابی که در دست دارید، معجزهای است کوچک. مقدمهای است آموزنده و جذاب بر فلسفه در سی فصل کوتاه و تقریبا هرکدام برای یک روز از ماه. دومینیک ژانیکو آن را با این امید نوشت که خوانندگان تازهکار در فلسفه به این معماگونهترین و در عین حال معمولیترین رشتهی دانشگاهی علاقهمند شوند و جرات بررسی بیشتر پیدا کنند.
او این کتاب را برای دخترش کلر نوشته است، چرا که قصد داشت مطالعهی فلسفه را در دبیرستان آغاز کند - چیزی که متاسفانه هنوز هم در فرانسه رایجتر از کشورهای انگلیسی زبان است. ژانیکو با خواندن کتابهای مقدماتی و درسی متعدد این رشته و با نارضایتی از پیچیدگیهای آکادمیک آنها، تصمیم به نوشتن کتاب خودش گرفت. او این کتاب را نه فقط برای دخترش، بلکه برای هرکسی در هر سنی و با هر پیش زمینهی تحصیلی که دارای کمی کنجکاوی است اما وقت آزاد اندکی دارد نوشت. به گفتهی فیلسوف بزرگ آمریکایی استنلی کاول "فلسفه آموزش بزرگسالان است." این کتاب در طول یک ماه تابستان 2002 نوشته شده و به نظر من حال و هوای تابستانی دارد، یعنی زمانی که مشغولیتهای طاقتفرسای کار یکنواخت روزانه کمکم از بین میرود و به گفتهی والاس استیون "روح رنجهایش را به یک سو مینهد." در چنین لحظاتی، انسان به تفکر فراخوانده میشود: به اندیشیدن دربارهی غنای زندگی و فهم و درک ناچیز ما از آن ..."