درباره كتاب 'از طرف او':
آلساندرا دختری زیبا و فوقالعاده احساساتی است. روحیات او شبیه روحیات مادر پیانیست و زیبایش الئونورا است. او در خانهای زندگی میکند مانند خانههای دیگر. خانهای که پدر فکر میکند تنها وظیفهاش در قبال خانواده پول درآوردن است و در برابر آن حتی حق تحقیر آنها را نیز دارد و مادری که در جستوجوی یک کلمه عشق و احساس در زندگی است. مادر الساندرا به خاطر عشق خودکشی میکند و همه اینها مقدمهای میشود تا او در زندگیاش تنها و تنها به دنبال عشق باشد ... (برگرفته از توضیحات وبلاگ bestbooks.blogfa.com)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"اولین باری که با فرانچسکو مینلی آشنا شدم در شهر رم بود، بیستم اکتبر هزار و نهصد و چهل و یک. من در آن زمان داشتم پایاننامه لیسانسم را مینوشتم و پدرم یک سالی بود که در اثر آبمروارید داشت کور میشد. در یکی از ساختمانهای نوساز محله فلامینیو در کنار رودخانه زندگی میکردیم، اندکی پس از مرگ مادرم در آنجا ساکن شده بودیم. من تنها فرزند آنها بودم، گرچه قبل از تولد من برادری نیز به دنیا آمده بود، تا نشان دهد که بچه نابغهای است ولی در سهسالگی غرق شده، از جهان رفته بود. خانه پر از عکسهای او بود. عکسهای نیمهلخت او، شانهاش از زیر یک پیراهن بزرگ بیرون زده بود. در بعضی از عکسها دمر روی یک پوست خرس افتاده بود ..."