درباره كتاب 'نافل بانی':
تریکسی و پدرش رخت‌چرک‌ها را می‌زنند زیر بغل‌شان و راه می‌افتند به سمت لباسشویی عمومی محله‌شان. آنجا پدر رخت‌ها را می‌ریزد توی یکی از ماشین‌‌های لباسشویی و بعد هم به تریکسی اجازه می‌دهد تا سکه‌ای در ماشین بیاندازد تا عملیات شستشوی لباس‌ها شروع شود. در راه برگشت اما تریکسی متوجه می‌شود که عروسکش "نافل بانی" همراهش نیست. او که هنوز شروع به حرف زدن نکرده سر و صدا می‌کند و سعی می‌کند به پدرش بفهماند که نافل بانی را گم کرده‌اند. اما پدر متوجه نمی‌شود و به این خیال که تریکسی دارد الکی بهانه می‌گیرد، از دست او عصبانی می‌شود. پدر هرطور که هست تریکسی را به خانه می‌رساند. اما مادر تا در را باز می‌کند متوجه می‌شود که نافل بانی همراه آنها نیست. حالا پدر متوجه شده که مشکل کار کجاست و همه دوباره به لباسشویی برمی‌گردند تا نافل بانی را پیدا کنند …
(مخاطب کتاب گروه سنی 3 تا 6 سال در نظر گرفته شده است)