درباره كتاب 'مسافری که با ستاره شمال آمد':
کمیسر مگره یکی از معروفترین کارآگاههای ادبیات پلیسی دنیاست و این کتاب اولین داستان از مجموعه 75 رمان و 28 داستان کوتاهی است که ژرژ سیمنون با هنرنمایی مگره نوشته است.
در این داستان مگره از طریق پلیس بینالملل مطلع میشود که پیوتر لتونیایی، سردسته گروه تبهکاران بالتیک به پاریس وارد شده است. مگره به همراه تیمی از کارآگاهان پلیس به ایستگاه قطار پاریس میرود تا پیوتر را شناسایی و دستگیر کند. اما درست هنگامی که شخص مظنونی را با مشخصات ظاهری پیوتر دستگیر میکنند، کمیسر به واگن قطاری فراخوانده میشود که در آن جسدی پیدا شده. مشکل اینجاست که مشخصات ظاهری جسد هم با مشخصات پیوتر لتونیایی هماهنگی دارد!
داستان با این جملات آغاز میشود:
"پلیس بینالمللی به پلیس فرانسه
ایکسوزوست کراکوویا ویمونترا مه خکس تریو پسوت اوو پیوتر لتونیایی برمن وس تیز بتو لم.
کمیسر مگره، از پلیس ضربتی شماره 1، سربلند کرد، به نظرش رسید خرناس بخاری چدنی وسط دفترش، که با لوله کلفت سیاهی به سقف متصل بود، خفیف شده است. تلگراف را روی میز انداخت، سنگین و کرخت از جا بلند شد، دریچه هوا را تنظیم کرد و سه بیلچه زغال داخل آتشگاه ریخت.
بعد، سرپا، پشت به آتش، پیپش را پر از توتون کرد. یقه مصنوعیاش را، که گرچه خیلی کوتاه بود ولی باز آزارش میداد، پایین کشید.
نگاهی به ساعتش انداخت که چهار را نشان میداد. کتش به جالباسی نصبشده به در، آویزان بود ..."