درباره كتاب 'بدشانسی و دردسر (از سری کتابهای جک ریچر - کتاب یازدهم)':
این داستان یازدهمین کتاب از مجموعه داستانهای جک ریچر است. در ارتفاع سه هزار پایی صحرای کالیفرنیا مردی را از هلیکوپتر به پایین پرت میکنند ...و جک ریچر ناگهان در بطن توطئهای که برای قتل دوستان قدیمیاش ترتیب داده شده قرار میگیرد. ریچر نه تلفنی دارد، نه آدرسی، نه هیچ راه ارتباطی. اما زنی به نام فرانسیس نیگلی، از اعضای واحد ارتشی سابق او، با استفاده از یک پیغام رمزی که فقط برای هشت عضو برگزیدهی گروهشان قابل فهم است پیدایش میکند و او را در جریان قتل هولناک یکی از افرادشان میگذارد. طولی نمیکشد که آنها از ناپدید شدن دو نفر دیگر از دوستانشان باخبر میشوند. ولی ریچر تسلیم نمیشود - چون در دنیایی پر از بدشانسی و دردسر، وقتی کسی جک ریچر و گروهش را هدف قرار میدهد، باید منتظر عواقب آن باشد.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"اسم مرد کالوین فرانز بود و هلیکوپتر یک مدل بل 222. هر دو پای فرانز شکسته بود، به خاطر همین او را بسته به یک تخت روان سوار هلیکوپتر کردند. حرکت دشواری نبود. بل هلیکوپتری جادار با موتور دوقلو بود که برای سفرهای گروهی و ادارههای پلیس طراحی شده بود و برای هفت مسافر جا داشت. درهای عقبش بهاندازهی درهای عقب یک ون بودند و چهارتاق باز میشدند. ردیف وسطی صندلیها را برداشته بودند. برای فرانز فضای زیادی کف هلیکوپتر وجود داشت.
موتور هلیکوپتر درجا کار میکرد. دو مرد در حال حمل تخت روان بودند. سرهایشان را در زیر جریان باد پروانه خم کرده بودند و یکی پشت به هلیکوپتر و یکی رو به آن با عجله به سمتش حرکت میکردند. وقتی به در باز رسیدند مردی که پشت به هلیکوپتر حرکت کرده بود یکی از دستههای تخت را روی لبهی در گذاشت و کنار رفت ..."