درباره كتاب 'قصهی سارا، مربای سیب و رودخانه':
کتاب مثل همهی آثار معمول کودک و نوجوان در گروه سنی الف یا ب، ترکیبی است از جملات کوتاه و نقاشیها و تصویرسازیهای متناسب با متن در هر صفحه. اما ساختار متن و روایت داستان بسیار خاص و عجیب است. برای همین جیرهکتاب هرچه کرد نتوانست مشخص کند که این داستان برای بچههای چه سنی مناسب است! از نظر خاص بودن و عجیب بودن میتوانید آن را یکجور "آلیس در سرزمین عجایب" ایرانی در نظر بگیرید.
در ابتدای داستان، نویسنده/راوی برایمان تعریف میکند که قصهی سارا را دارکوبها روی تنهی همهی درختهای دنیا نوشتهاند. اما روی هر درختی داستان را یکجور نوشتهاند. و بعد روایت اینکه روی هر درختی داستان تولد سارا چگونه ثبت شده و اینکه چطور سارا از جنگل "اخراج میشود" و اینکه مار چطور سارا را برای رفتن به "باغ سیب" اغوا میکند و …
برای آشنایی با نثر خاص متن کتاب، چند خطی از صحنهای که سارا با رودخانه ملاقات میکند را با هم میخوانیم:
"سارا پرسید: "تو همیشه وقتی که حرف میزنی میری؟
به گمانم اونجاییات که من اول باهاش حرف زدم
حالا باید خیلی دور باشه! چطوری من را یادت مونده؟!"
رودخانه گفت: "خب کلمهها سنگینند؛ مثل سنگ.
همینجا میمونند. فردا میتوانی بیای حرفهایی را که زدیم،
جمع کنی ببینی".
سارا پرسید: "یعنی همهی سنگها یک وقتی کلمه بودند؟" ..."