درباره كتاب 'وقتی شقایق مامان شد':
یک روز صبح شقایق متوجه میشه که مادرش مریض شده و تب کرده. بنابراین فکر میکند که آن روز او باید مامان مامانش باشد. اما این شغل جدید خیلی هم آسان نیست. او تصمیم میگیرد مادرش را پاشویه کند. اما بعد متوجه میشود پاهای مادر بزرگتر از آن است که توی دیگی که او پر از آب کرده، جا بشوند. بعد فکر میکند برای مادرش آش درست کند. اما ظرف نخود روی زمین میافتد و نخودها کف آشپزخانه پخش میشوند و این تازه اول دردسر است ...