داستان "روشنفکران تنکمایه" با این جملات آغاز میشود:
"یادم میآید که جیمز بالدوین رماننویس سیاهپوست امریکایی میگفت: "هر بار که در میان روشنفکران سفیدپوست بودم و میخواستم نژادپرستهای آنان را کشف کنم، روش خاصی داشتم. چرت و پرت میگفتم. حرفهای نامناسب میزدم، بعد هم با استدلالهای پوچ و واهی از این حرفها دفاع میکردم. اگر سفیدپوستهای دور و برم به خاطر موقعیتی که داشتم، با احترام دورم جمع میشدند و در پایان با کف زدن و تشویق از من استقبال میکردند، شکی نداشتم که مشتی خوک نژادپرست هستند."
اظهارات کنایهآمیز بالدوین نوع خاصی از کبر و رذالت روشنفکری را نشان میدهد. آن هم حاکی از این نکته است که نژاد یا طبقه یا تربیت "ناقص" آن قدر محدود است که حتی در صورت داشتن استعداد درخشان مایهی سرگرمی و در نهایت ترحم است ..."