درباره كتاب 'گریز دلپذیر':
کتاب به همان سبک پرطرفدار خانم نویسنده داستان سفر شادمان چهار خواهر و برادر به دنیای کودکیشان را تعریف میکند. سفری که طی آن امیدوارند تا چند ساعتی، زندگی روزمره و رنجهای خود را فراموش کنند، تا شاید دوباره آرامش و دلخوشی را که زندگیشان در نقش آدمهای بالغ و بزرگسال از آنها ربوده، بازیابند.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"هنوز ننشسته بودم، یک طرف باسنم در هوا بود و دستم به دستگیره در ماشین که زنبرادرم هجوم آورد.
- ای بابا ... این همه بوق زدیم نشنیدی؟ ده دقیقه است اینجا هستیم!
جواب دادم.
- سلام
برادرم رو به من کرد. چشمک کوتاهی زد:
- اوضاع رو به راه است خوشگله؟
- خوبم.
- میخواهی وسایلت را صندوق عقب بگذارم؟
- نه ممنونم. فقط همین چمدان کوچک را دارم و پیراهنم ... پیراهن را صندلی عقب میگذارم.
زنبرادرم نگاهی به پارچه مچاله و چروکی که روی زانوهایم بود انداخت و گفت:
- پیراهنت، این است؟
- بله.
- این دیگر چیست؟
- یک ساری …
- بله میبینم …
با مهربانی گوشزد کردم:
- نه، نمیبینی، وقتی پوشیدم خواهی دید.
اخمهایش کمی در هم فرو رفت ..."