در بخشی از مقدمه کتاب آمده است:
"... من از آن دسته دانشمندانی هستم که به مذهب سنتی پایبند نیستند ولی این را نیز نمیپذیرم که کیهان یک تصادف بیهدف است. من از رهگذر کار علمی، هرچه فزایندهتر به این باور رسیدهام که جهان فیزیکی را نبوغی بس شگفتآور برساخته که من نمیتوانم بپذیرم فقط یک واقعیت بیشعور است. به نظر من چنین مینماید که باید تبیین ژرفتری در لایههای زیرین وجود داشته باشد. اینکه کسی بخواهد این تبیین ژرفتر را خدا بنامد، موضوعی است که برمیگردد به دیدگاه و تعریف. افزون بر این، رسیدهام به این که ذهن (منظور آگاهی هوشیارانه از جهان است) تصادفی بیمعنا در طبیعت نیست بلکه وجهی از واقعیت است که مطلقا زیربنایی است. منظورم این نیست که ما هدف وجود جهانیم. ولی این باور را دارم که ما انسانها به شیوهای بنیادین در درون شاکله چیزها جا داریم.
در آنچه در پی میآید، میکوشم دلایل این باورها را بیان کنم. نیز برخی نظریهها و باورهای دانشمندان و الاهیون دیگر را بررسی میکنم که عقیده همه ایشان با من یکسان نیست. بخش عمدهای از بحث [این کتاب] شامل پیشرفتهای جدید در مرزهای علم است که برخی از آنها به اندیشههایی هیجانانگیز و گیرا درباره خدا، آفرینش، و ذات واقعیت انجامیدهاند. ولی قرار نیست این کتاب پژوهشی همهجانبه درباره همرخی علم و دین باشد بلکه بیشتر کاوشی است شخصی به دنبال فهم. کتاب برای عامه نوشته شده، از اینرو کوشیدهام جنبههای فنی را به کمترین اندازه برسانم ..."