درباره كتاب 'مراقب گربه باش':
بن عاشق پرندههاست. او میترسد گربه همسایه، یکی از آنها را بگیرد و به او آسیب برساند. بنابراین، بن و خواهرش یک "نگهبانی گربه" ترتیب میدهند. این تنها راه امن نگه داشتن باغچه برای پرندههاست. اما بعد، بن پرنده کوچکی را پیدا میکند که توان پرواز ندارد ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
" "بن"، سینهسرخی را دید که از روی درخت سیب به سمت زمین پرواز کرد. سینهسرخ، میان سبزهها بالا و پایین میپرید و بن نفسش را در سینه حبس کرد. سینهسرخ، در حالی که اطرافش را نگاه میکرد، به طرفِ بن پرواز کرد و روی دستش نشست و شروع به نوک زدنِ نانهای کف دستش کرد.
"لورا" خواهر بزرگتر بن، صدا زد: "هی!"
بن جواب داد: "اینجا هستند، بیا نگاهشان کن."
سینهسرخ از کف دست بن پرید و از روی دیوار باغچه خانه همسایه، که کسی در آن زندگی نمیکرد، پرواز کرد و رفت.
پرندهها، لانههایشان را توی باغچه حیاط آن خانه، که مثل جنگل شده بود، درست کرده بودند. بن در طول تعطیلات تابستان، آنها را تماشا میکرد؛ اما حالا همسایههای جدید از راه رسیده بودند ..."