وودهاوس طنزنویس انگلیسی است که شهرت خود را مدیون داستانهای طنز درباره شخصیتی به نام "جیوز" است. این کتاب شامل دو داستان از مجموعه داستانهای جیوز است.
داستان "جیوز و فاجعه قریبالوقوع" با این جملات آغاز میشود:
"صبح روزی بود که مقدر شده بود به خانهی عمه آگاتا در وولهام چرسی در حومهی هرتس بروم و سه هفتهی تمام آن جا بمانم؛ سر میز صبحانه که نشستم، عجیب دلم گرفته بود. ما ووسترها از جنس آهنیم، ولی آن لحظه زیر این ظاهر جسور دلهرهای وصفناپذیر لانه کرده بود.
صدا زدم "جیوز، امروز صبح سردماغ نیستم."
"واقعا، ارباب؟"
"نه جیوز. اصلا سردماغ نیستم."
"متاسفم ارباب."
روی تخممرغها و بیکن خوشمزه و خوشبو را برداشت و من بیحوصله چنگالی به آن زدم.
"چرا ... همهاش دارم از خودم میپرسم جیوز ... چرا عمه آگاتا منو به عمارت ییلاقیاش دعوت کرده؟" "نمیدانم ارباب."
"مطمئنا از روی علاقه نیست؟" ..."