درباره كتاب 'تئودور بون، پسرک وکیل':
پدر و مادر تئودور هر دو وکیل دعاوی هستند. برای همین هم او اطلاعات زیادی دربارهی پروندههای حقوقی و قوانین و مقررات حاکم بر دادگاههای شهر خود دارد. بچههای مدرسه هر وقت مشکلی برایشان پیش میآید به او مراجعه میکنند و او هم هرچه از دستش برمیآید برایشان انجام میدهد. برای همین هم وقتی خولیو به تئو مراجعه کرد تا اطلاعاتی دربارهی بزرگترین پروندهی قتل شهرشان به او بدهد تئو تصمیم گرفت با وجود خطری که احساس میکرد، به او کمک کند.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"تئودور بون تک فرزند بود و به همین دلیل معمولا صبحانه را به تنهایی میخورد. پدرش که وکیلی پرمشغله بود، عادت داشت صبح زود خانه را ترک کند و هر روز ساعت هفت صبح با دوستانش در یک رستوران همیشگی در مرکز شهر برای صرف صبحانه و شنیدن اخبار و شایعات ملاقات کند. مادر تئو که خودش وکیل پرمشغلهای بود حداقل برای دهد سال سعی داشت ده پوند از وزنش را کم کند و به همین دلیل به خودش قبولانده بود که صبحانه نباید چیزی بیشتر از قهوه به همراه خواندن روزنامه باشد. بنابراین تئودور در حالی که حواسش به ساعت بود به تنهایی در آشپزخانه کورنفلکس سرد و آب پرتقال میخورد. در همه جای خانه بونها یک ساعت قرار داشت که این نشانهی وجود افراد بسیار منظم و وقتشناس بود.
در حقیقت او کاملا تنها نبود. سگش هم در کنار صندلیاش غذای خود را میخورد. جاج یک سگ دورگه بود که سن و نژادش تا ابد یک راز باقی میماند. تئو دو سال پیش سر به زنگاه در دادگاه حیوانات حضور پیدا کرده بود و او را از مرگ نجات داده بود و جاج از این بابت تا ابد ممنون او بود ..."