درباره كتاب 'رودخانهای در تاریکی':
داستان واقعی زندگی و متعاقبا فرار یک مرد از کره شمالی. نویسنده که اصالتا ژاپنی-کرهای است تقریبا تمام عمر خود را مانند کسی که هیچ کشوری ندارد سپری کرد.
در این زندگینامه نویسنده از تلاش روزانه خود برای فارغ آمدن بر مشکلات زندگی در پستترین طبقه از جامعه کره شمالی و نیز تبعیضهای طبقاتی که برگرفته از بینش و سیاست رهبر کره شمالی است سخن میگوید. این داستان نه تنها یک تصویر واقعی و تکاندهنده از زندگی مردمی است که با دنیا در ارتباط نیستند، بلکه شناختی آگاهانه از حکومتهایی میدهد که شان و منزلت طبیعت روح انسانی را نادیده میگیرند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"شما انتخاب نمیکنید که به دنیا بیایید. به دنیا میآیید! و میگویند تولد شما، سرنوشت شماست. به نظرم مزخرف است. باید هم بگویم مزخرف، چرا که من به جای یک بار پنج بار متولد شدم. و از پنج بار تولد یک درس فراگرفتم. بعضی اوقات در زندگی باید چنگ بیندازی، خرخره سرنوشت را در دست بگیری و بفشاری.
نام ژاپنی من "ماساجی ایشیکاوا" و نام کرهای من "دوچان-سان" است. من برای اولین بار در جنوب توکیو در نزدیکی یکی از شهرهای "کاواساکی" به نام "میزونوکوچی" به دنیا آمدم. بدبختی من از زمان تولد رقم خورد چرا که بین دو دنیا یعنی پدر کرهای و مادر ژاپنی متولد شدم. "میزونوکوچی" منطقهای است که با تپههای کوتاه پوشانده شده و این روزها مردم از شهرهای توکیو و یوکوهاما برای فرار از شلوغی شهرهای بزرگ آخر هفتهها به آنجا میروند تا از هوای تازه جان بگیرند. اما شصت سال پیش یعنی در زمان کودکی من، تنها چند مزرعه بود با کانالهای آبیاری که رودخانه تاما از آن میگذشت ..."