درباره كتاب 'خانم! فردا کوچ است':
کتاب جلد سوم از مجموعهی "سفرنامههای قدیمی زنان" است و شرح سفر سکینه سلطان ملقب به وقارالدوله از همسران ناصرالدین شاه، به مکه و عتبات است. وقارالدوله سفرش را چهار سال بعد از کشته شدن شاه زمانی که به همسری معتصمالملک درآمده، شروع میکند ولی همچنان در این سفر به یاد ناصرالدین شاه است و خاطراتی از او ذکر میکند. جذابیت سفرنامههای زنان در این است که در کنار اتفاقات سفر، ریزهکاریها و روزمرگیها را هم ثبت کردهاند و این روایت جزئیات است که به ما امکان میدهد تصویر روشنتری از آن دورهی زمانی داشته باشیم. در این سفرنامهها متن به زبان شفاهی نزدیکتر میشود و صراحت و جسارت زنان راوی، وجوه نادیدهای از آن دورهی تاریخی را به ما نشان میدهد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
مطالب بخش اصلی کتاب با این جملات آغاز میشود:
"یوم سهشنبه، بیست و ششم جمادیالاولی، سنه هزار و سیصد و هفده تنگوزئیل، به عزم زیارت خاک پایِ مبارکِ حضرت اقدس، شاهنشاه عالمپناه (روحی فداه) چادر کرده به اندرون مبارک رفتم. به منزل سرکار علیه عالیه، خازن اقدس (دامت شوکتها) گفتند قبله عالم (روحی فداه) حمام تشریف دارند. قدری صبر کردم. یک مرتبه دیدم شعشعه جمال آفتابمثال حضرت اقدس شهریاری (روحی و روحالعالمین له الفداء) به نظرم جلوه کرد. خدا را قسم میدهم به خمسه طیبه، ظل مرحمتشان این سلطان عادل، شاهنشاه معظم را پاینده، برقرار و مستدام بدارد، انشاءالله. چشم مبارکشان به کمینه افتاد، فرمودند "خانم کجا بودی؟" عرض کردم "قربانت برای اذن مرخصی به عتبات عالیات عرشدرجات، شرفیاب شدهام. از آستان مبارک اجازه میخواهم که مرخص فرمایید برای دعاگویی وجود مبارک بروم." فرمودند "مکه معظمه خیال دارید؟" عرض کردم "اگر عمر باقی بماند و سعادت یاری کند خیال رفتن دارم." ..."