ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
آخرین پیشگو (مجموعه نیروی سیگما - کتاب پنجم)
(The Last Oracle)
نویسنده:
جیمز رولینز
(James Rollins)
ترجمه:
هادی امینی
ناشر:
کتابسرای تندیس
سال نشر:
1397
(چاپ
1
)
قیمت:
58000 تومان
49500
تومان
تعداد صفحات:
523
صفحه
شابك:
978-600-182-358-9
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب:
پیرمرد بیخانمانی جلوی فرماندهی سیگما برای درخواست کمک به سمت فرمانده گریپیرس میرود، اما با شلیک گلولهای در آغوش گری میمیرد. نیروی سیگما با احتمال اینکه این حمله به نیت فرمانده گری انجام شده، موضوع را دنبال میکند و وارد توطئهای از جانب تعدادی از افسران شوروی سابق شده که قصد قتلعام سران دنیا را دارند.
آنسوی دنیا مردی در بیمارستانی به هوش میآید و میفهمد که حافظهاش را از دست داده است. این مرد بدون اینکه حافظهای داشته باشد، به درخواست کمک سه کودک در همان بیمارستان پاسخ مثبت داده و همراه آنها فرار میکند. او باید با استفاده از مهارتهای ذاتی که خودش هم دلیلش را نمیداند، جان خودش و سه کودک را نجات دهد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
بخش نخست داستان با این جملات آغاز میشود:
"هر روز یک مرده در آغوش شما نمیافتد.
فرمانده گری پیرس داشت از مرکز خرید نشنال عبور میکرد که مرد بیخانمان با او برخورد کرد. گری همان موقع هم حال خوبی نداشت؛ تازه یک دعوا را تمام کرده و به سمت دعوای دیگری میرفت. گرمای نیمروز هم فقط او را عصبیتر میکرد. خورشید با هرم همیشگی واشنگتن میتابید و سنگفرشها را داغ میکرد. با ژاکت ورزشی سورمهای روی پیراهن کتان با دکمههای باز و شلوار جین، تخمین میزد که دمای بدنش از حد نیمپز به برشته افزایش پیدا کرده باشد.
از چند صد متر دورتر کسی را دید که تلوتلوخوران به سوی او میآمد. مرد بیخانمان شلوار جین گشادی داشت که پاچههایش را تا زانو بالا زده بود و پوتین ارتشی به پا کرده بود که تنها نصف بندش را بسته بود. قوز هم داشت و خودش را در یک کت چروک پیچانده بود. وقتی مرد نزدیک شد، گری متوجه ریش خاکستری و ژولیده او و چشمان قرمزش شد که اطراف را میپایید ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!