ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
آخرین بار کی دیدیش؟ (مجموعه سوالهای عوضی - 2)
(When Did You See Her Last?)
نویسنده:
لمونی اسنیکت
(Lemony Snicket)
ترجمه:
امیرمهدی حقیقت
ناشر:
کتابسرای تندیس
سال نشر:
1397
(چاپ
1
)
قیمت:
17000
تومان
تعداد صفحات:
191
صفحه
شابك:
978-600-182-287-2
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 1 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'آخرین بار کی دیدیش؟ (مجموعه سوالهای عوضی - 2)':
مجموعه "سوالهای عوضی"، ماجراهای لمونی اسنیکت، نویسنده مجموعه کتابهای بچههای بدشانس، را از زبان خودش تعریف میکند. در این مجموعه از کتابها، لمونی 12 ساله به تازگی از یک مدرسهی کارآگاهی فارغالتحصیل شده و ماموریت دارد تا به استادش تئودورا مارکسون، که خیلی به استعداد کارآگاهیاش مینازد، خدمت کند.
لمونی و خانم مارکسون در این کتاب به پروندهی گم شدن دختر خانواده نایت رسیدگی میکنند. دختری که به طرز مشکوکی ناپدید شده و لمونی در اتاق او در خانهاش سرنخهایی پیدا میکند که نشان میدهد آنجا کسانی در حال تهیهی جوهر نامرئی بودهاند ..."
داستان با این جملات آغاز میشود:
"شهری بود و مجسمهای بود و آدمی بود که او را دزدیده بودند. در مدتی که در این شهر بودم، استخدام شده بودم که این آدم را نجات بدهم و خیال میکردم که مجسمه به کلی ناپدید شده. کمابیش سیزده سالم بود و عوضی فکر میکردم.
دربارهی همهی اینها عوضی فکر میکردم. باید میپرسیدم: "چطور ممکنه آدمی که دزدیده شده، همزمان دو جا باشه؟" اما سوال عوضی را پرسیدم - راستش کم و بیش چهار تا سوال عوضی بوده. این گزارش سوال دوم است.
هوا سرد بود و صبح بود و باید موهایم را کوتاه میکردم. از این وضعیت خوشم نمیآمد. وقتی باید موهایت را کوتاه کنی، اینجور به نظر میرسد که ظاهرا کسی حواسش بهت نیست که تر و خشکت کند. این نکته دربارهی من درست بود. در لاستآرمز، مسافرخانهای که یکهو به خودم آمده بودم و دیده بودم دارم توش زندگی میکنم، هیچکس نبود که تر و خشکم کند ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!