شناسنامه محصول
بخارای من، ایل من

بخارای من، ایل من

نویسنده: محمد بهمن‌بیگی (Mohammad Bahmanbeigi)
ناشر: همارا
سال نشر: 1402 (چاپ 6)
قیمت: 180000 تومان
تعداد صفحات: 376 صفحه
شابك: 978-964-358-852-6
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 140 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (3.2 امتیاز با رای 20 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'بخارای من، ایل من':

کتاب مجموعه‌ای است از داستان‌ها و خاطرات نویسنده از زندگی و کارش به عنوان یک معلم و سوادآموز در میان ایل قشقایی.
کتاب با نوشته‌ای با عنوان "بوی جوی مولیان" با این جملات آغاز می‌شود:
"من در یک چادر سیاه به دنیا آمدم. روز تولدم مادیانی را دور از کره شیری نگاه داشتند تا شیهه بکشد. در آن ایام، اجنه و شیاطین از شیهه اسب وحشت داشتند!
هنگامی که به دنیا آمدم و معلوم شد که بحمدالله پسرم و دختر نیستم پدرم تیر تفنگ به هوا انداخت.
من زندگانی را در چادر با تیر تفنگ و شیهه اسب آغاز کردم.
در چهار سالگی پشت قاش زین نشستم. چیزی نگذشت که تفنگ خفیف به دستم دادند. تا ده‌سالگی حتی یک شب هم در شهر و خانه شهری به سر نبردم.
ایل ما در سال، دو مرتبه از نزدیکی شیراز می‌گذشت. دست‌فروشان و دوره‌گردان شهر، بساط شیرینی و حلوا در راه ایل می‌گستردند. پول نقد کم بود. من از کسانم پشم و کشک می‌گرفتم و دلی از عزا درمی‌آوردم. مزه آن شیرینی‌های باد و باران‌خورده و گرد و غبار گرفته را هنوز زیر دندان دارم ..."

اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را اینجا و اینجا بیابید.

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 فربد عالمي:  زندگي در ايل را شايد هرگز نتوانيم از نزديك تجربه كنيم ولي با نوشته‌هاي بهمن‌بيگي مي‌توان با ايل و ايلاتي زيست، كوچ كرد، چادر برافراشت، سوار بر اسب و تفنگ بر دوش عرصه دشت و دمن را جولان داد، در جشنها و مراسم آواز خواند و ساز زد و رقصيد و عاشق شد، گله به چرا برد و شكار رفت و ... آنجا بهشتي بود كه ديگر در كتابها مي‌توان يافت.

 اميرحسين خان احمدي فيجاني:  خیلی کتاب خوبی بود از این نظر که واقعیت‌های زندگی ایلیاتی را در دوره خودش معرفی کرده. این واقعیت‌ها ترکیبی از زیبایی‌های طبیعت و مهمان‌نوازی‌های ایل‌نشینان و جذابیت‌های ایران است. در کنار تفکرات بعضا خشک و خرافاتی که آن مردم را به خود دچار کرده بود و اجازه بالندگی را در برخی موارد نمی‌دهد.
قبلا هر چه می‌شنیدیم از زیبایی‌های زندگی عشایر بوده است. اما نقاطی قابل توجهی هم در فرهنگ این مناطق وجود داشته که نمی‌توان به آنها افتخار کرد و چه خوب که این کتاب همه را کنار هم دیده است. حتما
عشایر امروز بهتر از دیروزند و فردا بهتر از امروز. خواندن این کتاب یک چیز دیگر هم برای من داشت و آنکه لازم نیست حتما کتاب‌های روز را بخوانیم. کتاب‌های قدیمی خوب زیاد هستند.

 محسن يوسف‌پور:  اگر مي‌خواستم اين کتاب را به عنوان يک کتاب مردم‌شناسي ارزيابي کنم، به آن نمره‌ي چهار مي‌دادم. آشنايي‌ام با فرهنگ عشاير بسيار لذت بخش بود

 نيره مشايخي:  این کتاب پنجرة جدیدی رو به زندگی ایلی در ایران به روی خواننده می گشاید. دست کم خواننده را به مطالعة بیشتر در این زمینه ترغیب می کند.

 مرجان زماني نجف‌آبادي:  نتونستم بخونمش...نثر ساده ای داشت... شاید شمار کتاب هایی که نیمه کاره رها کرده ام به یک دست هم نرسد... اما اینو نمی تونم بخونم... شاید سلیقه من "کج" شده.. اما به نظرم خیلی زیادی از حد ساده و بدبین نوشته شده... در کل هیچ موقع رغبت چندانی به مجموعه داستان نداشته ام.. به جز داستان های صمد...