ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
جغد بهتر است یا پنکیک؟
(Hoot)
نویسنده:
کارل هایسن
(Carl Hiaasen)
ترجمه:
پروین جلوهنژاد
ناشر:
قطره
سال نشر:
1391
(چاپ
1
)
قیمت:
12500
تومان
تعداد صفحات:
334
صفحه
شابك:
978-600-119-489-4
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'جغد بهتر است یا پنکیک؟':
ری ابرهارت همراه خانوادهاش دایم از شهری به شهر دیگر میروند و او مجبور است مدام مدرسهاش را عوض کند. بچهقلدرهای فلوریدا هم مثل بچهقلدرهای شهرهای دیگر هستند. ری مدیون دانا مترسون زورگو میشود. اگر دانا صورت او را به شیشهی اتوبوس مدرسه نچسبانده بود و فشار نداده بود، او هیچوقت آن پسر دونده را نمیدید و کنجکاو نمیشد.
آن پسر دونده از کنار اتوبوس مدرسهی آنها میگذشت، اما هیچ کتاب، کولهپشتی و یا کفشی نداشت.
ری احساس میکند آن پسر رازی دارد. او را تعقیب میکند و با دنیای واقعی فلوریدا و مخلوقات حیرتانگیز آنجا آشنا میشود. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"اگر دانا مترسون نبود، ری متوجه آن پسر نمیشد، چون معمولا وقتی در اتوبوس مدرسه مینشست، ترجیح میداد بهجای این که بیرون را تماشا کند، داستان طنز یا پلیسی بخواند.
اما یک روز دوشنبه را ری هرگز فراموش نمیکند، روزی که دانا مترسون کلهی او را از پشت گرفت و دو انگشت شستش را در شقیقههایش فرو کرد، مثل این که انار آبلمبو میکند. طبق قانون سرویس مدرسهی راهنمایی تریس، بچههای بزرگتر ته اتوبوس مینشستند، اما دانا پاورچین پاورچین پشت صندلی ری آمد و او را غافلگیر کرد. وقتی ری سعی کرد خودش را از دست او خلاص کند، دانا صورت او را به شیشهی ماشین چسباند و فشار داد.
آنموقع بود که ری با چشمهای نیمه بسته، پسر عجیبی را دید که در پیادهرو میدوید. اول به نظرش رسید آن پسر میدود تا به اتوبوس آنها برسد که کنار خیابان ایستاده بود و بچهها را سوار میکرد ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!