ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
امشب نه شهرزاد ...
نویسنده:
حسین یعقوبی
ناشر:
مروارید
سال نشر:
1396
(چاپ
3
)
قیمت:
14000
تومان
تعداد صفحات:
168
صفحه
شابك:
978-964-191-054-1
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 2 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'امشب نه شهرزاد ...':
امیرحسین، یک منتقد فیلم است که با فیلمهایش روزگارش را سپری می کند. او همسرش را در پی یک تصادف رانندگی از دست داده است. در روز حادثه، همسرش از او خواسته بود برای خانه خرید کند اما او حوصله نداشته به خرید برود. به همین خاطر همسرش به جای او برای خرید از خانه بیرون میرود و آن سانحه برایش پیش میآید. امیرحسین به همین خاطر دچار عذاب وجدان است و خود را در مرگ همسرش مقصر میداند. او کارش را رها میکند و در خانه گوشهنشین میشود و با فیلمهایش، لحظات خود را سپری میکند ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"بدون دونستن اینکه لحظهی آخر چقدر دووم میاره چطور میشه کاری رو تو لحظهی آخر انجام داد؟ اونم وقتی که یه اشتباه گنده همیشه یه گوشهای از زندگی منتظرته و دورترین فاصله، واسه رسیدن یا نرسیدن به اون، همین یک دقیقه پیشه …
مهرپویا داره میخونه: "قطره اشکی دوای درد من بود - این زمان آن اشک هم پایان گرفته." رادیو رو خاموش میکنم. سیمین زنگ زده و من به روال این چند روزه طوطیوار جواب میدم که حالم خوبه و احتیاج ندارم کسی بیاد پیشم یا خودم برم خونهی اون یا مامان اینا. پشتبند سیمین، شهاب زنگ میزنه که دروغ گفتن بهش یه کم برام سخته. بهش میگم: "شبا خوابم نمیبره ... سخت خوابم میبره ... زانکس و دیازپام و اکسازپام یه شبایی جواب میده یه شبایی جواب نمیده." میگه برو سفر که میگم سخته و حوصلهشو ندارم. مکث میکنه، میفهمه صدام امشب بیشتر درد داره ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!