فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"دو بیماری هستند که بهطرزی چشمگیر و مشابه هم در دام استعاره گرفتار آمدهاند: بیماری سل و سرطان.
فانتزیهایی که در سدهی گذشته با توجه به بیماری سل و حال سرطان پدید آمد، واکنشهایی است در برابر این بیماری که گمان میرفته دیردرمان باشد و بیثبات - به عبارتی یک بیماری ناشناخته - آن هم در زمانهایی که فرضِ اصلی پزشکی بر درمانپذیربودن تمامی بیماریها است. این چنین بیماریای، بنا به تعریف، مرموز است. چون تا زمانی که به علت بیماری سل پی برده نشد و خدماتِ پزشکان نیز به همان حد بیتاثیر بود، آن را دزدِ نابکار و آشتیناپذیرِ جانِ افراد میدانستند. حالا نوبت به سرطان رسیده تا آن مرضی باشد که پیش از ورود اجازهای نمیگیرد، حالا سرطان نقشِ آن بیماریای را دارد که به تهاجمهای بیرحمانه و پنهانی شناخته میشود - این نقش البته تا زمانی با او خواهد ماند که علت بیماری مشخص شده و راه درمانش موثر واقع افتد، درست مثل بیماری سل ..."