ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
مردی بالای صلیب
نویسنده:
میکا والتاری
ترجمه:
ذبیحالله منصوری
ناشر:
نگاه
سال نشر:
1401
(چاپ
1
)
قیمت:
335000
تومان
تعداد صفحات:
424
صفحه
شابك:
978-622-973-112-3
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 2 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'مردی بالای صلیب':
کتاب سرگذشت فیلسوفی رومی به نام مزن تیوس است که اتفاقا در روز تصلیب عیسی مسیح وارد اورشلیم شده و او را در بالای صلیب مشاهده میکند. چهره عیسی بر بالای صلیب این فیلسوف را تحتتاثیر قرار میدهد و بر آن میشود تا به راز نبوت او در این جهان پی ببرد. او سعی میکند با تمام افرادی که عیسی با آنها برخورد کرده صحبت کند و اطلاعاتی از آنها دریافت نماید. چندین بار به سوی 11 حواری مسیح میرود و دست خالی بر میگردد ولی میتواند از شخصیتهایی مانند مریم مجدلیه (همراه همیشگی عیسی) اطلاعات فراوانی را درباره او کسب نماید. (برگرفته از معرفی کتاب در وب سایت نتسوز)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"تولیا، در نامه گذشته من شرحی راجع به مشاهدات خود در کشور مصر برای تو نوشتم و گفتم که با کشتی در شط نیل سیاحت کردم و بعد از مراجعت به اسکندریه، هر روز به اسکله میرفتم که ببینم آیا تو با کشتی از روم میآیی یا نه؟ آنقدر من به انتظار آمدن تو به اسکله رفتم که تصور نمیکنم هیچیک از سکنه آن شهر بزرگ، حوزه بندری شهر را مثل من شناخته باشد؛ تا اینکه فصل پاییز رسید و من از آمدن تو به مصر ناامید شدم. ولی عدهای از زنهای اصیل رومی بدون شوهران خود به مصر آمدند تا فصل تابستان را در اسکندریه بگذرانند.
تولیا، اگر به خاطر داشته باشی، در نامه گذشته من با تو خداحافظی کردم و گفتم که دیگر تو را نخواهم دید و کنار دریای سرخ سوار کشتی خواهم شد و راه هندوستان را در پیش خواهم گرفت. حقیقت آن است که وقتی من آن نامه را مینوشتم، اختیار عقل را نداشتم و نمیدانستم که چقدر تو را دوست میدارم. در موقع نوشتن آن نامه، از روی غرور، به خود میگفتم "ای مرد! تو اینک سی ساله هستی و یک مرد سی ساله نباید مثل پسرانی که تازه به سن بلوغ میرسند، در مقابل عشق ناتوان باشد" و غافل از آن بودم که با عشق نمیتوان زورآزمایی کرد ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!