ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
فارست گامپ
(Forrest Gump)
نویسنده:
وینستون گروم
(Winston Groom)
ترجمه:
بابک ریاحیپور
ناشر:
زرین
سال نشر:
1400
(چاپ
6
)
قیمت:
200000
تومان
تعداد صفحات:
260
صفحه
شابك:
978-964-90940-2-1
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 35 نفر
امتیاز كتاب:
(3.25 امتیاز با رای 4 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'فارست گامپ':
این کتاب روایتی است از زبان شخصی سادهدل و عقبافتاده که ماجراها و وقایع زندگیاش را از دیدگاه خویش تعریف و توصیف میکند.
خواننده زیرک و نکتهسنج به همراه فارست گامپ، قهرمان داستان، وقایع تلخ و شیرین، جذاب و بعضا حیرتانگیز زندگی او را تجربه میکند و از لابلای جملات طنزگونه و کنایهآمیز وی به حقایق تلخ تاریخی جامعه آمریکا در پنجاه سال گذشته پی میبرد: وقایعی چون جنگ ویتنام و بیهودگی آن، بلاهت سیاستمداران در ردههای بالا و نفرت جهانیان از سیاستهای آمریکا، پروژههای فضایی پرهزینه و بیسرانجام، دنیای پرزرق و برق و توخالی هالیوود و …
و سرانجام آنکه پس از گذشت سالها، هنگامی که فارست به یاد رویاها و آرزوهای دوران جوانیاش میافتد، به این نتیجه میرسد که در زندگی هیچکس برنده نیست. با این حال، حداقل او این شانس را داشته که زندگیاش یکنواخت و کسلکننده نبوده است. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"اول از همه بذارین یه چیز ر بگم: خنگ بودن چیز خوشایندی نیست. مردم به آدم میخندن، کفرشون درمیاد، و آدم ر خوار و حقیر میکنن. میگن که مردم بایستی با ما عقبافتادهها مهربون باشن، ولی بذارین بهتون بگم - همیشه اینطور نیست، بیشترش حرفه. ولی با این حال من شکایتی ندارم، واسه اینکه فکر میکنم که زندگی نسبتا جالبی دارم.
من از وقتی که به دنیا اومدم خنگ بودم. ضریب هوشم یه چیزی نزدیک هفتاده، و به گفته مردم، به اصطلاح واجد شرایط خنگ و عقبافتاده بودن هستم. خلاصه عقبافتاده نیستم. وقتی به مردم میگی عقبافتاده، یه چیزی مثل عقبافتادههای منگل جلوی چشمشون میاد - همونایی که چشمهاشون بهم نزدیکه و قیافشون مثل چینیهاست و آب همیشه از دهنشون آویزونه و با خودشون بازی میکنن.
راستشو بخواین من کندذهن هستم - خودم به این موضوع اعتراف میکنم، ولی از اون چیزی که مردم فکر میکنن تیزترم، برای اینکه چیزی که در مغزم میگذره با اون چیزی که مردم میبینن فرق داره. مثلا من میتونم چیزها ر خوب فکر کنم، ولی وقتی میخوام اونا ر بگم یا بنویسم، یه چیز عوضی از آب درمیاد. حالا بهتون نشون میدم که منظورم چیه ..."
اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را
اینجا
بیابید.
نظر كسانی كه كتاب را خواندهاند:
مهدي حسابي:
خسته کننده