سارا ايزدي: چند صفحهی اول رو دوست نداشتم اما بعد کم کم وارد داستان شدم طوری که یک شب تا صبح بیدار موندم تا ببینم چی میشه؟! آنقدر خوب زندانها و اردوگاههای مختلف رو توصیف کرده بود که حس میکردم زندانیام و پا به پای معصومه و مریم و فاطمه و حلیمه برای آزادی لحظهشماری میکردم، انگار من پنجمین نفر بودم! همچنین خانم آباد به چیزهایی اشاره کرده بودند که من و خیلیهای دیگه تابحال بهشون دقت نکرده بودیم. مثلا اینکه از روز اول جنگ مردم تصورشون بر این بود که تا چند روز دیگه جنگ تموم میشه! نویسنده بخوبی من رو با خودش همراه کرد و ذره ذره ناامیدی از پایان جنگ و بعد ناامیدی از آزادی رو باهاش تجربه کردم. من اصلا اهل کتابهای دفاع مقدس نبودم و فکر میکردم چون فیلمهای زیادی در این مورد دیدم دیگه نباید کتاب هم بخونم! این اولین کتابی بود که با چنین موضوعی میخوندم. واقعا عالی بود. تنها ایرادش از نظر من توضیحات زیادی بود که هرازگاهی داشت اما اونقدر تو ذوق نمیزد.