ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
نون والقلم
نویسنده:
جلال آلاحمد
(Jalal Al-e-Ahmad)
ناشر:
جامی
سال نشر:
1397
(چاپ
4
)
قیمت:
120000
تومان
تعداد صفحات:
192
صفحه
شابك:
964-5858-47-X
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 4 نفر
امتیاز كتاب:
(3 امتیاز با رای 1 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'نون والقلم':
"نون والقلم" یک داستان بلند تاریخی است که حوادث آن در اوایل حکومت صفویان اتفاق میافتد. بر همین اساس زبان اثر به اقتضای زمان آن نسبتا کهنه است. چاپ اول این کتاب در سال 1340 منتشر شده است.
"پیشدرآمد" داستان با این جملات آغاز میشود:
"یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. یک چوپان بود که یک گلهی بزغاله داشت و یک کلهی کچل، و همیشه هم یک پوست خیک میکشید به کلهاش تا مگسها اذیتش نکنند. از قضای کردگار یک روز آقا چوپان ما داشت گلهاش را از دور و بر شهر گل و گشادی میگذراند که دید جنجالی است که نگو. مردم همه از شهر ریخته بودند بیرون و این طرف خندق علم و کتل هوا کرده بودند و هر دسته یکجور هوار میکردند و یا قدوس میکشیدند. همهشان هم سرشان به هوا بود و چشمهایشان رو به آسمان. آقا چوپان ما گلهاش را همان پس و پناهها، یک جایی لب جوی آب، زیر سایهی درخت توت، خواباند و به سگش سفارش کرد مواظبشان باشد و خودش رفت تا سر و گوشی آب بدهد. اما هرچه رو به آسمان کرد، چیزی ندید. جز اینکه سر برج و باروی شهر و بالا سر دروازههاشان را آینهبندان کرده بودند و قالی آویخته بودند و نقارهخانهی شاهی، تو بالا خانهی سر دروازهی بزرگ، همچه میکوبید و میدمید که گوش فلک را داشت کر میکرد. آقا چوپان ما همینجور یواش یواش وسط جمعیت میپلکید و هنوز فرصت نکرده بود از کسی پرس و جویی بکند که یکدفعه یکی از آن قوشهای شکاری دستآموز مثل تیر شهاب آمد و نشست روی سرش ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!