بخريد و بخوانيد ...
یادداشت‌های یک دیوانه و هفت قصه دیگر
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

یادداشت‌های یک دیوانه و هفت قصه دیگر

(The Diary of a Madman, the Government Inspector, and Selected Stories)
نویسنده: نیکلای گوگول (Nikolai Gogol)
ترجمه: خشایار دیهیمی
ناشر: نشر نی
سال نشر: 1401 (چاپ 24)
قیمت: 140000 تومان
تعداد صفحات: 304 صفحه
شابك: 978-964-312-597-4
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 1 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'یادداشت‌های یک دیوانه و هفت قصه دیگر':

وجه مشخصه داستان‌های گوگول سادگی قصه‌نویسی، ویژگی قومی، امانت محض نسبت به زندگی، و بکر بودن و سرزندگی خنده‌آور آنهاست که همیشه تحت تاثیر احساس عمیق غم و دلتنگی قرار می‌گیرد. همه این ویژگی‌ها یک منبع دارند: گوگول شاعر است، شاعر زندگی حقیقی.

اولین تاثیری که هریک از قصه‌های گوگول بر خواننده می‌گذارد این است که با خود بگوید: "چقدر همه اینها ساده، عادی، طبیعی، و حقیقی است، و درعین‌حال چقدر بکر و تازه." این سادگی قصه‌نویسی، این صراحت لهجه، این پرهیز از نمایش‌پردازی، این پیش‌پاافتادگی و معمولی بودن اتفاقات قصه‌ها، علائم حقیقی و قطعی خلاقیت هستند: این شعری حقیقی است، شعر زندگی خود ماست.

تقریبا همه قصه‌های گوگول کمدی‌های سرگرم‌کننده‌ای هستند که با هیچ‌وپوچ شروع می‌شوند، با هیچ‌وپوچ ادامه می‌یابند، و به اشک ختم می‌شوند، و در پایان، زندگی نام می‌گیرند. قصه‌هایش همگی همین‌طورند: اولش سرگرم‌کننده، سپس غم! زندگی خود ما هم چنین است. اولش سرگرم‌کننده، و بعد غم. چقدر شعر، چقدر فلسفه، و چقدر حقیقت در اینجا نهفته است! (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)

داستان "یادداشت‌های یک دیوانه" با این جملات آغاز می‌شود:

"سوم اکتبر،
امروز غریب‌ترین اتفاق ممکن برایم پیش آمد. صبح خیلی دیر بیدار شدم و وقتی ماورا کفش‌های واکس زده‌ام را آورد ساعت را پرسیدم. چون جواب داد ساعت از ده هم گذشته، با عجله لباس پوشیدم. راستش اگر می‌دانستم که با آن قیافه عبوس رئیس قسمت‌مان روبه‌رو خواهم شد، اصلا زحمت رفتن اداره را به خودم نمی‌دادم. مدت‌هاست که دائم سرم غر می‌زند: "چه مرگت است، مرد؟ مخت عیب کرده؟ مثل دیوانه‌ها این‌طرف و آن‌طرف می‌دوی و نامه‌ها را چنان درهم و برهم می‌نویسی که شیطان هم سر درنمی‌آورد. جمله‌ها را با حروف کوچک شروع می‌کنی و تاریخ و شماره و پیوست هم نمی‌زنی."

پیرمرد وراج لعنتی! حتما از اینکه می‌بیند در دفتر آقای مدیر کل می‌نشینم و قلم‌های حضرت اشرف را می‌تراشم، حسودی‌اش می‌شود. خلاصه بگویم که از همان اولش هم اگر احتمال نمی‌دادم که بتوانم حسابدار را گیر بیاورم و کمی مساعده از آن جهود پیر تیغ بزنم، اصلا پا به اداره نمی‌گذاشتم ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!