ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
اردوگاه زمستانی
(Winter Camp)
نویسنده:
کرک پاتریک هیل
(Kirkpatrick Hill)
ترجمه:
سعیده ارگانی
ناشر:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
سال نشر:
1389
(چاپ
2
)
قیمت:
1500
تومان
تعداد صفحات:
142
صفحه
شابك:
978-964-391-173-7
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 81 نفر
امتیاز كتاب:
(4 امتیاز با رای 1 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'اردوگاه زمستانی':
ناتاشا، پیرزن سرخپوست، بعد از آنکه پدر و مادر پسر کلهشق و خواهرش میمیرند این دو کودک را به خانه خود میبرد تا از آنها نگهداری کند. او اصرار دارد که بچهها با شیوههای سنتی زندگی سرخپوستان آشنا شوند و کمتر به روش مردم شهری عادت کنند.
برای همین هم تصمیم میگیرد تا آنها را به اردوگاه زمستانی ببرد تا روش تلهگذاری را بهشان آموزش بدهد. قرار میشود هواپیمایی که آنها را به اردوگاه زمستانی، در منطقهای قطبی، میبرد تا قبل از شروع سرمای جانفرسای زمستان برای بردن آنها برگردد. اما وقتی هواپیما سر و کلهاش پیدا نمیشود ناتاشا و بچهها متوجه میشوند که مجبورند زمستان را در سردترین نقطهی دنیا و با امکاناتی محدود بگذرانند.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"پسر کلهشق و خواهرش مثل بقیه بچههای "ساحل یوکن" زندگی میکردند. در آنجا اردوی ماهیگیری در تابستان، شکار گوزن در پاییز، رفتن به مدرسه در زمستان، اوقات خوب، اوقات بد و تمام آنچه در روستاهای آلاسکا معمولی است، به راه بود.
ولی پس از مدتی اتفاقهایی باعث شد که زندگی این خواهر و برادر تغییر کند. ابتدا مادر با بچهای که در شکم داشت، مرد. سال بعد نیز پدرشان را از دست دادند. بعد از این اتفاقهای تلخ، آنها کاملا تنها شده بودند و فقط سگ پیرشان که نامش مات بود باقی ماند.
بعد از مرگ پدر، آنها نزد ناتاشا رفتند و تمام فصل پاییز را با او بهسر بردند. خانه قدیمی آنها در همسایگی ناتاش بود. در و پنجرههای تختهکوب شده آن خانه قدیمی و پلههای پوشیده از برگهای درخت غان، نشان میداد که مدتهاست کسی در آنجا زندگی نمیکند … "
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!