بخريد و بخوانيد ...
دل کور

دل کور

نویسنده: اسماعیل فصیح 
ناشر: البرز
سال نشر: 1400 (چاپ 23)
قیمت: 90000 تومان
تعداد صفحات: 344 صفحه
شابك: 978-964-442-079-5
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 1 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'دل کور':

داستان زندگی پرفراز و نشیب مختار آریان، پسر ارباب حسن آریان، و برادر ناتنی جلال آریان. خانواده آریان، خانواده‌ای داستانی/خیالی هستند که اغلب رمان‌های اسماعیل فصیح به قصه زندگی و سرگذشت آنها می‌پردازد. داستان دلِ کور در طی دهه‌های 1310 تا 1340 شمسی در تهران می‌گذرد.

مختار آریان از کودکی کودن و بی‌استعداد است و نمی‌تواند درس بخواند. در جوانی به گل‌مریم لله لال و نیمه‌افلیج برادر کوچکش تجاوز می‌کند و گردنبند او را می‌دزدد. گل‌مریم آبستن می‌شود و دختری به دنیا می‌آورد و او را جلو خانه یکی از اعیان محله می‌گذارد تا بزرگش کنند. مختار آریان اما بعد از این واقعه از خانه فرار می‌کند و به سربازی می‌رود و ... (خلاصه داستان برگرفته از "فرهنگ ادبیات فارسی" نوشته محمد شریفی)

داستان با این جملات آغاز می‌شود:

"اندکی پیش از آن نیمه‌شب برفی، دکتر صادق آریان در اتاق خواب کوچک بالای مطب، خواب عجیبی دید: بازارچه درخونگاه مردابی از خون بود.

اوایل شب، خواب و خسته، فقط خوابهای کهنه زندگی زیرگذر درخونگاه‌اش را می‌دید: بیست و هشت سال پیش که چهارسالش بود. بازارچه‌ی سقف‌دار شلوغ بود. تیغه‌های آفتاب از روزنه سقف، ستون کجی از گردوخاک جلوی سقاخانه ساخته بود. گذای کور و آبله‌رو پای دیوار سقاخانه چمباتمه زده بود. جلال نمد یخ‌فروش، با صدای گرفته و مریضش داد می‌زد: "ییخ!" دکانتهای تنگ و تاریک به‌هم چسبیده بود. بقالی مش یدالله، عطاری مش غلامرضا، قصابی احمد آقا، پینه‌دوزی اکبرآقا، علافی اوس مرتضی، سنگکی مطفی ترکه، ماست‌بندی کل عباس، سبزی فروشی مش شعبون، همه زیر سقف کاهگلی بازارچه، بی‌نور و کثیف بودند. گوجه‌فرنگیهای تهِ صندوق مش شعبون گندیده بود. مگسها روی لاوک شیره و تغار ماست مش یدالله وول می‌زدند. بوی تریاک از قهوه‌خانه، چرت زدن مش ابرام شیره‌ای روی پله، صدای بهم خوردن استکان و نعلبکی، صدای نقالو داستان رستم و سهراب، صلوات، فحش، صدای ساطور احمد آقای، بوی نم، طعم گردوخاک، همه و همه پاره‌های تاروپود ابدی بازارچه بودند. و اینک پیش از آن نیمه‌شب برفی - او خواب می‌ید که زمین درخونگاه مردابی از خون است ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!