فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"این کتاب دربارهی بروبچههای مسئلهگشاست. آنان با چالشهای بغرنج و پیچیدهای روبرو میشوند؛ آن هم از آن نوع چالشهایی که غالب مردم در مواجهه با آنها چه بسا دستهایشان را به نشانهی تسلیم بالا ببرند و از حلشان ناامید شوند. اما بچههای مسئلهگشا مثل اغلب مردم نیستند و اغلب مردم هم باید تلاش کنند بیشتر شبیه آنها بشوند.
همانطور که خواهی دید بروبچههای مسئلهگشا در هر سنوسال و هر قدوقوارهای هستند. شاید به نظر برسد آنها توانایی خاصی دارند یا دستکم بیش از معمول خوششانساند. اما حقیقت این است که آنها افرادی مثل تو هستند که آموختهاند چگونه فکر کنند، چگونه تصمیم بگیرند و چگونه بر طبق تصمیم خود عمل کنند؛ یاد گرفتهاند خلاقانه زندگی کنند و البته در این راه، آنها بعضی ابزارهای مفید مسئلهگشایی را هم به کار میگیرند.
اگر درسهای سادهی این کتاب را دنبال کنی، تو هم میتوانی بچهی مسئلهگشایی بشوی (حتی اگر فکر میکنی دیگر بزرگ شدهای). به جای اینکه احساس کنی انگار زندگی کنترل زندگی از دستت خارج شده، میتوانی آن را به اختیار خودت درآوری و بر دنیای دوروبرت تاثیر بگذاری؛ به جای اینکه در چالشهای زندگی روزمره غرق شوی، یاد میگیری برایشان راهی بیابی و از آنها بهرهمند شوی ..."