فصل اول کتاب با عنوان "جنگبازی" با این جملات آغاز میشود:
"جنگبازی اصلیترین بازیمان بود. خیلی از اسباببازیهامان هم مخصوص بازی جنگی بودند؛ از انواع تفنگ و مسلسل و نارنجک و دستبند و باتوم گرفته تا انواع تانک و ماشین جنگی و بولدوزر و کامیون. هم هم پلاستیکی. شاید بیربطترین اسباببازی من به جنگ، یک هواپیمای مسافربری فلزی بود که تازه آن هم هرازگاه حین بازی، هدف موشک ناو جنگی آمریکایی قرار میگرفت و روی فرش سرنگون میشد.
توی کوچه هم، در کنار گرگی و هفتسنگ و گلکوچک، جنگبازی از انتخابهای اولمان بود. همه جمع میشدیم و مثل فوتبال برای دو دسته، یارکشی میکردیم. بعد، هر گروه یک قسمت از کوچه را به عنوان مقر و قلمرو خود انتخاب میکرد. هرکس سرجایش قرار میگرفت. یک، دو، سه که میگفتیم جنگ شروع میشد ..."