بخريد و بخوانيد ...
ایکه‌باگ
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

ایکه‌باگ

(The Ickabog)
نویسنده: جی.کی. رولینگ (J.K. Rowling)
ترجمه: ویدا اسلامیه، نیوشا آقاکثیری
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1401 (چاپ 4)
قیمت: 115000 تومان  98000 تومان
تعداد صفحات: 320 صفحه
شابك: 978-600-182-668-9
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 3 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'ایکه‌باگ':

روزی‌روزگاری کشور کوچک و ثروتمندی به نام کورنوکوپیا، تمام ثروت و شهرتش را مدیون انواع غذاهای بی‌نظیر و شیرینی‌های لطیف و خوش‌طعمش بود. اما حتی در این کشور شاد و خوشبخت نیز سایه‌ی هیولایی سنگینی می‌کرد. در افسانه‌ها آمده بود که موجود ترسناکی به نام ایکه‌باگ در مارش‌لند، واقع در دورترین نقطه‌ی شمالی کشور، زندگی می‌کند. عده‌ای می‌گفتند آتشین‌نفس است، نیش زهرآگین دارد و غرش‌کنان گوسفندان و بچه‌های گمشده را با خود می‌برد. برخی نیز می‌گفتند افسانه‌ای بیش نیست. اما وقتی این افسانه به واقعیت پیوست و هراس و وحشت سراسر کشور را فراگرفت، چند نوجوان برای کشف معمای این هیولا سفر پرخطری را آغاز کردند و ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)

داستان با این جملات آغاز می‌شود:

"روزی‌روزگاری، کشور کوچکی بود به نام کورنوکوپیا که سال‌های سال سلسله‌ای از پادشاهان موطلایی بر آن حکومت می‌کردند. پادشاه زمان قصه‌ی ما، فرد شاه‌شیردل بود. لقب "شیردل" را خودش صبح روز تاجگذاری به خود داده بود، هم برای این‌که کنار اسمش گوش‌نواز بود، هم چون یک‌بار موفق شده بود به تنهایی زنبوری را بگیرد و بکشد، البته اگر کمک پنج پادوی آبدارخانه و پسرک واکسی را به حساب نیاوریم.

فرد شاه‌شیردل در اوج محبوبیت به تخت پادشاهی نشست. سبیل تابدار خوش‌فرمی داشت و موهای مجعدش طلایی و دوست‌داشتنی بود و در شلوار تنگ و نیم‌تنه‌ی مخملی و پیراهن چینداری که مردان ثروتمند آن زمان می‌پوشیدند، برازنده و باشکوه به نظر می‌رسید. او به سخاوتمندی شهرت داشت و چشمش به هرکس می‌افتاد می‌خندید و دست تکان می‌داد و در تابلوهایش بسیار خوش‌قیافه بود؛ تابلوهایی که در سرتاسر قلمرو پادشاهی‌اش پخش کرده بودند که به سالن‌های شهر بیاویزند. مردم کورنوکوپیا بیش از هر زمانی از پادشاه جدیدشان خرسند بودند و خیلی‌ها فکر می‌کردند پادشاهی به مراتب بهتر از پدرش، شاه ریچارد راست‌کردار، خواهد بود که دندان‌های کمابیش نامرتبی داشت (هرچند در آن‌زمان هیچ‌کس دوست نداشت به این موضوع اشاره کند) ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!