
دختری با گوشواره مروارید (Girl with a Pearl Earring)
نویسنده: تریسی شوالیه (Tracy Chevalier)
ترجمه: طاهره صدیقیان
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1396 (چاپ 9)
قیمت: 18000 تومان
تعداد صفحات: 237 صفحه
شابک: 964-5757-40-1
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 285 نفر
امتیاز کتاب: (4.19 امتیاز با رای 88 نفر)
نویسنده: تریسی شوالیه (Tracy Chevalier)
ترجمه: طاهره صدیقیان
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1396 (چاپ 9)
قیمت: 18000 تومان
تعداد صفحات: 237 صفحه
شابک: 964-5757-40-1
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 285 نفر
امتیاز کتاب: (4.19 امتیاز با رای 88 نفر)
گِرت، دختر نوجوان شانزده ساله، به عنوان خدمتکار به خانهی یان ورمر، نقاش معروف قرن هفدهم هلند، میرود تا در انجام کارهای خانه به همسر او کمک کند.
او با دیدن شیوهی کار صاحبخانهاش در حین نقاشی، به کار او علاقمند میشود و ورمر وقتی به استعداد و علاقهی او پی میبرد شروع به آموزش کارش به او میکند. گِرت با فراگیری فوت و فن کار استاد خود، عملا به دستیار او بدل میشود.
او با دیدن شیوهی کار صاحبخانهاش در حین نقاشی، به کار او علاقمند میشود و ورمر وقتی به استعداد و علاقهی او پی میبرد شروع به آموزش کارش به او میکند. گِرت با فراگیری فوت و فن کار استاد خود، عملا به دستیار او بدل میشود.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"مادرم نگفت که میآیند. بعدا اشاره کرد که نمیخواسته عصبی به نظر برسم. تعجب کردم، آخر فکر میکردم مرا بهتر میشناسد. غریبهها معتقد بودند من آدم آرامی هستم. نوزاد که بودم گریه نمیکردم. فقط مادرم متوجه آرواره بههم فشرده و گشادگی چشمان بیش از حد درشتم میشد.
در آشپزخانه مشغول خردکردن سبزیجات بودم که صداها را از جلو در خانه شنیدم - صدای زن، به صافی سطح برنج، و صدای مرد بم و خفه، همانند تخته میزی که رویش مشغول کار بودم. از آن نوع صداهایی بود که بهندرت در خانه ما شنیده میشد. میتوانستم قالیهای گرانبها، کتابهای قیمتی، مروارید و پوست خز را در صدایشان بشنوم ..."
"مادرم نگفت که میآیند. بعدا اشاره کرد که نمیخواسته عصبی به نظر برسم. تعجب کردم، آخر فکر میکردم مرا بهتر میشناسد. غریبهها معتقد بودند من آدم آرامی هستم. نوزاد که بودم گریه نمیکردم. فقط مادرم متوجه آرواره بههم فشرده و گشادگی چشمان بیش از حد درشتم میشد.
در آشپزخانه مشغول خردکردن سبزیجات بودم که صداها را از جلو در خانه شنیدم - صدای زن، به صافی سطح برنج، و صدای مرد بم و خفه، همانند تخته میزی که رویش مشغول کار بودم. از آن نوع صداهایی بود که بهندرت در خانه ما شنیده میشد. میتوانستم قالیهای گرانبها، کتابهای قیمتی، مروارید و پوست خز را در صدایشان بشنوم ..."
اگر این کتاب را میخواهید به جمع اعضای جیرهکتاب بپیوندید ...
شما با پیوستن به جیرهکتاب میتوانید این کتاب را به عنوان یکی از جیرههای ماهانهتان دریافت کنید. اگر هم مایل به دریافت پیوسته کتاب در هر ماه نیستید، میتوانید مشترک "جیره به درخواست" جیرهکتاب بشوید تا تنها وقتی که خودتان کتابی را درخواست میکنید، آن را برایتان ارسال کنیم: