درباره كتاب 'از لنز تیره':
باب آرکتور، نام جعلی مامور مخفی پلیسی به نام فرد است که در یک مجتمع مسکونی که اغلب محل سکونت معتادان است زندگی میکند تا از این طریق بتواند به شبکه توزیعکنندگان موادمخدر نفوذ کند. باب در حین ماموریت خود به ماده مخدر D معتاد میشود. یک ماده روانگردان بسیار قوی که مصرف آن باعث اختلال در عملیات مغزی میشود و به مرور باعث میشود تا او زندگی دوگانهاش را بصورت دو هویت مستقل باور کند. یکی از نیمکرههای مغز او باور دارد که او مامور پلیس است و نیمکره دیگر او را مصرفکننده ماده مخدر میشناسد. در این میان او به دونا، توزیعکننده موادمخدر در مجتمع مسکونیشان دل میبازد و ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"تمام روز مشغول پاک کردن موهایش از حشرات بود. دکترش گفته بود موهایش حشره ندارد. بعد از هشت ساعت دوش آب گرم، بالاخره از حمام بیرون آمد، ولی هنوز سر جایشان بودند، و نه فقط در موهایش، بلکه در همهی هیکلش. یک ماه بعد حشرات ششهایش را هم گرفتند.
چون چیز دیگری به ذهنش نمیرسید، تصمیم گرفت بهطور علمی زندگی این حشرات را مطالعه کند. به کمک دایرهالمعارف بریتانیکا سعی کرد گونهی این حشرات را بیابد. در این مدت حشرات همهی خانه را گرفته بودند. او گونههای مختلف را مطالعه کرد و وقتی حشرات به بیرون از خانه رسیدند، دریافت که شپشاند. بعد از این کشف هرگز نظرش تغییر نکرد، هر چند که مردم به او میگفتند: "شپشها نیش نمیزنن." ..."