متن کتاب با این جملات آغاز میشود:
"در آغاز حکومت جمشید، اولین پادشاه ایران زمین، شیاطین و اهریمنان و نیروهای پلید قدرت فراوانی داشتند و مردم به سبب مزاحمتهای آنان در سختی و فلاکت روزگار میگذراندند.
جمشید برای نجات مردم تصمیم گرفت با اهریمنان بجنگد و کشور را از جور و ستم پلیدیها نجات دهد.
آنگاه با سپاهی بزرگ آماده جنگ شد پس از نبردی سخت و طولانی، با نزدیک شدن بهار بر دشمن غلبه کرد.
سپس دستور داد تختی پرشکوه و بزرگ که بر آن جواهرات گرانبهایی میدرخشید برایش آماده کنند. و در روز اول بهار که به هرمزد مشهور بود بر آن تخت نشست و تاجگذاری کرد ..."