داستان با این جملات آغاز میشود:
"هروقت ما خانوادگی و دستهجمعی بیرون میرویم، بزرگترین تفریح مردهای فامیل این است که به نحوه آتش درست کردن همدیگر گیر بدهند. یعنی تعصبی که روی ور رفتن با زغال و بادبزن دارند، روی هیچ چیزی ندارند. مثلث آتش در فامیل ما مربع است و شامل اکسیژن (فوت)، ماده سوختنی (زغال و گاهی اوقات همراهی بخشی از لباس کسی که دارد از نزدیک زغالها را فوت میکند)، حرارت (کبریت و فندکهای یواشکی) و از همه مهمتر خود فردِ "آتش درست کن" است. یعنی مثلا اگر من یا یکی دیگر از نسل جدیدترها آتش درست کنیم، انگار در دید بابا یا داییها، از حرارت لازم برخوردار نخواهد بود ..."