درباره كتاب 'پیمان خون (سهگانه هفت روز شوم - کتاب اول)':
شهر "هاوکینز هالو" هر هفت سال یک بار، در هفتمین روز از هفتمین ماه سال، به مدت هفت روز شاهد رویدادهایی عجیب و وحشتناک است.
بروز این رویدادها از زمانی شروع شد که سه پسربچه - کیل، فاکس و گیج - در شب تولد ده سالگیشان در جنگل هاوکینز و در کنار "سنگ شیطان" اردو زدند و با یکدیگر پیمان خون بستند.
اکنون، بیست و یک سال بعد، اهریمن قصد قدرتنمایی در قبال آن سه پسربچه - که حالا مردانی شدهاند - و زنانی را دارد که به آنان عشق میورزند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"او در هوا میخزید، در هوایی سنگین که چون پتوی پشمین خیسی سرتاسر بیشهزار را پوشانده بود. انزجار و نفرتش در لابهلای مه چنبرهزده بر زمین جاری بود. در دل آن شب سیاه و گرمای خفقانآورش به سوی مرد میرفت.
خواهان مرگ او بود.
همانطور که در میان جنگل راهش را باز میکرد و پیش میرفت، مشعلش رو به آسمان صاف بالا رفته بود. از نهرها میگذشت و حیوانات کوچک از ترس رایحهی وحشتبرانگیزش پا به فرار میگذاشتند.
رایحهی دود جهنم.
مرد منتظر ایستاده بود. او آن و سه زندگی داخل رحم او را به جایی امن فرستاده بود. همانطور که گیاهان دستچین شدهاش را بر سطح آب میپراکند، به یاد آورد که آن هنگام وداع گریه نکرده بود. او دیگر به مرد تعلق نداشت. اما مرد غم و اندوه را در چهرهاش و در آن چشمان عمیق و تاریک که در تمام طول زندگی عاشقشان بود، خوانده بود ..."