درباره كتاب 'وسوسه آنتونیوس قدیس':
آنتونیوس، به قصد عزلتنشینی، به صحرای طیبه میرود؛ در آنجا شیطان بر وی ظاهر میشود تا با وسوسه او را از دین بهدرکند. این وسوسهها گاهی در قالب سلطهجویی و عظمتخواهی (ریاست، قتلعام، شهرت، قدرت، علم ...) و گاهی نیز به شکل عشرتطلبی و شهوترانی (پول، زن، رفاه، ...) نمود مییابد.
این اثر، که نه رمان است و نه نمایشنامه و نه شعر و، در عینحال، هر سه این انواع را در بردارد، از قالبهای رایج ادبیات غرب فاصله میگیرد و چونان اثری چندوجهی و بیاندازه مدرن جلوهگر میشود ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"در سرزمین طیبه ... فراز یک کوه، بر قطعه زمینی هموار و مدور، بهشکل نیم قرص ماه، که سنگهایی درشت درمیانش گرفته است.
آن عقب کلبه زاهد است. از گل و نی بوریا، با سقفی مسطح و بدون در. داخل کلبه، کوزهای گلی و قرصی نان سیاه بهچشم میخورد؛ در وسط، بر رحلی چوبین، کتابی بزرگ؛ روی زمین، اینجا و آنجا، رشتههای کنف، دو سه حصیر، سبدی و چاقویی.
در ده قدمی کلبه، صلیبی بلند بر زمین نشاندهاند؛ و، در آنسوی تکه زمین هموار، خرمابنی کهنسال و تابیده بر پرتگاه خمیده است ..."