درباره كتاب 'ربات جنگلی':
کشتی باری حاوی یک محموله ربات به علت طوفان غرق میشود. از محموله کشتی، یک ربات به نام رز سالم به جزیرهای میرسد و وقتی حیوانات جزیره مشغول وارسی آن هستند، ناخواسته روشن میشود. رز که برنامهریزی شده تا به انسانها خدمت کند، در جزیره به این سو و آن سو میرود. او کمکم با تهدیدهای موجود در جزیره آشنا میشود و با کمک به حیوانات جزیره اعتماد آنها را به خود جلب میکند. او حتی جوجه اردکی را به فرزندی قبول میکند و تربیت و مراقبت از او را برعهده میگیرد ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"داستان ما از وسط اقیانوس شروع میشود، با باد و باران و رعد و برق و موجهای آنچنانی. طوفان خشمگین، توی سیاهی شب، میخروشید. وسط آنهمه جوش و خروش، یک کشتی باری در حال غرقشدن بود. کشتی رفت
پایین و
پایین و
پایینتر
تا اینکه رسید به کف اقیانوس.
با غرق شدن کشتی، یکعالمه جعبه روی سطح آب شناور شدند، ولی از آنجایی که طوفان پرتشان میکرد اینطرف و آنطرف، یکییکی شروع کردند به غرقشدن و فرورفتن توی آب اقیانوس. موجها هم یکییکی آنها را بلعیدند، تا اینکه فقط پنجتا از آنها باقی ماندند ..."