درباره كتاب 'روح امپراطور':
وقتی شای در پی جایگزینی عصای سلطنتی با اثر جعلی نسبتا بیعیب و نقصش گرفتار میشود، باید برای زندگیاش معامله کند. قاتلی امپراطور آشریون را بیهوش کرده و این وضعیت پنهانی با قتل همسرش به پایان میرسد. اگر امپراطور بعد از صد روز مهلت برای سوگواری مرگ همسرش، خود را نشان ندهد، انجمن شکوه او را توبیخ میکند و هرجومرج امپراطوری را فرامیگیرد.
ماموریت غیرممکنی به شای داده میشود: تا روح جدیدی برای امپراطور بسازد، او باید این کار را در کمتر از صد روز به پایان برساند. کسانی که او را دستگیر کردهاند هنر جعل او را یک عمل پلید میدانند. شای در یک اتاق کوچک و کثیف زندانی شده و مردی که ازش متنفر است از او نگهبانی میکند، کارهایش توسط سیاستمداران مورد تفتیش قرار میگیرد، او پشت دری که با خون خودش مهروموم شده گیر افتاده است. تنها حامی شای، مشاور وفادار امپراطور، گیاتوناست که تلاش میکند تا استعداد حقیقی شای را شکوفا کند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"گایتنا انگشتانش را روی بوم ضخیم نقاشی حرکت داد تا یکی از بهترین کارهای هنری که تا به امروز دیده بود را بررسی کند که متاسفانه آن اثر جعلی بود.
"این زن خطرناکه." زمزمههایی از پشت سرش به گوش میرسید: "کاری که اون انجام میده خیلی پلیده."
گایتنا بوم نقاشی را بهطرف جلو خم کرد تا در نور نارنجی و قرمزرنگ آتشدان با دقت به آن نگاه کند. حالا که پیر شده، چشمانش قدرت زمان جوانیاش را ندارد. او با دقت موشکافانهای میاندیشید و با فرچه خطوط ناشی از حرکت قلم برلایههای ضخیم رنگروغن را بررسی میکرد. دقیقا مانند اثر اصلی بود.
او هیچوقت نمیتوانست بهتنهایی متوجه تفاوتها شود. یک شکوفه که کمی از جایش منحرف شده بود. تکهی باریکی از ماه که در پایینترین نقطهی آسمان قرار گرفته بود. متخصصان چندین روز مشغول بررسی جزئیات نقاشی بودند تا خطاهای آن را پیدا کنند ..."